مطالب و نکته های مفید در مورد استفاده کاربردی از with در انگلیسی
معانی مختلف "with"
جملات و اصطلاحات کاربردی با With
عبارات کاربردی با "With"
شنیدن تلفظ
۱- با
with your permission
با اجازهی شما
with open arms
با آغوش باز
mix green with yellow
سبز را با زرد بیامیز
to argue with a friend
با یک دوست جر و بحث کردن
I too will go with you
من هم با شما میآیم.
to play with a doll
با عروسک بازی کردن
with a loud voice
با صدای بلند
۲- در جایی یا برای ادارهای کار کردن
are you still with that bank?
هنوز در آن بانک کار میکنی؟
I have been with this company for thirty years
سی سال است که در این شرکت کار میکنم.
۳- از، دربارهی
she was pleased with my gift
از هدیهی من خوشش آمد.
filled with air
پر از هوا
۴- در مقایسه با، با همان شرایط
having equal standing with others
دارای موقعیت برابر با دیگران بودن
۵- به خوبی...، به همان خوبی که، کاملا مثل
he is able to run with the best
او میتواند به خوبی بهترین دوندگان بدود.
۶- همراه، هم عقیده، یکدل، موافق (با)
I am with you there
در این باره با شما هم عقیدهام.
۷- در حمایت از، به سود، به نفع، به
he is voting with the Republicans
او به نفع جمهوریخواهان رای میدهد.
۸- از نظر ...، برای ...
her decision is all right with me
تصمیم او از نظر من ایرادی ندارد.
۹- از شدت ...، به خاطر ...
to shake with anger
از شدت خشم لرزیدن
faint with hunger
بیرمق از شدت گرسنگی
۱۰- دارای
the man with blue eyes
مرد دارای چشمان آبی
a man with a knowledge of oil markets
مردی دارای اطلاعات در زمینهی بازارهای نفت
۱۱- نزد ...، تحت سرپرستی ...
our children were left with my mother
بچههایمان را نزد مادرم گذاشته بودیم.
۱۲- علیرغم، با وجود
with all his boasting, he is a coward
با وجود همهی ادعاهایش آدم ترسویی است.
۱۳- در جهت، در سوی
to travel with the sun
در جهت حرکت خورشید سفر کردن
۱۴- نسبت به، با درنظر گرفتن، طبق، بنابر
wages that vary with education
مزدهایی که برحسب تحصیلات تغییر میکنند
۱۵- با گذشت ...
grief lessens with time
اندوه با گذشت زمان تخفیف مییابد.
۱۶- همراه (با) ۱۷- نزد، بیش
the keys are with Arianne
کلیدها پیش آرین هستند.
I left a message with your secretary
پیامی نزد منشی شما گذاشتم.
۱۸- به ...
he lifted the table with ease
به آسانی میز را بلند کرد.
be with somebody
(عامیانه) حرف یا منظور کسی را فهمیدن
I'm afraid I'm not quite with you
متاسفانه منظورت را نمیفهمم.
with it
(خودمانی) دارای حواس جمع یا مشاعر خوب، دارای هوش و حواس
درست
the old farmer is no longer with it
کشاورز پیر دیگر هوش و حواس ندارد.
with that
پس از آن، در نتیجهی آن، سپس
he muttered a few words of apology and with that he left
زیر لبی چند کلمه از روی عذر خواهی اظهار کرد و سپس رفت.